عزیز دل مامان و باباعزیز دل مامان و بابا، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره
یکی شدن من و بابایییکی شدن من و بابایی، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره
همخونه شدن من وباباهمخونه شدن من وبابا، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره

خاطرات مامانی و مسافر تو راهیش

شوق دیدار

سلام جیگر مامانی . الهی مامان قربونت بره شنبه قراره برم سونو گرافی و ببینمت .وای عزیزم نمیدونی تو این هفته دارم دقایقو میشمرم .البته یه نگرانی و استرس خاصی هم دارم .به امید خدا سالمی مگه نه عزیزم ؟! شنبه منو بابایی میبینیمت . وای خدا جونم کی شنبه میشه ؟!
8 آبان 1393

سلام عزیزم

سلام عزیز مامان انگاری داری تو دلم جا باز میکنی و بزرگتر میشی .چند روزه احساس میکنم شکمم داره بزرگتر میشه .مامانی چون لاغره  بزرگی شکمش زودتر معلوم شده ...واااااااااای خدا چقدر این حس ها لذت بخشه .مرسی خداجونم .
5 آبان 1393

هفته 12

سلام عزیز دل مامان از فردا هفته 12 شروع میشه.قربونت برم مامانی این هفته اصلا اذیت نشدم .به قول بابایی یواش یواش مراحل درد داره تموم میشه .فدات شم مامانی تو سالم باش درد مهم نیست . دیروز خونه مامان بزرگ رفتیم .مامان بزرگ مریض شده بود .خاله الیت نینیش یه کم اذیت کرده بودش به خاطر همین مامانم از ترس مریض شده بود .خدا رو شکر الان هر دوشون خوبن هم مامان بزرگ هم خاله الیت. مامانی توکه میوه بهشتی منی میشه خاله الیتو دعا کنی تا دختر خالت به سلامتی به دنیا بیاد !تو این 7 ماه خیلی اذیت شده . بوس بوس گل مامان
2 آبان 1393

نگرانم مامانی ...

لالا لا لا بهشت من گل اردیبهشت من خدا با لطف اورده تو را در سرنوشت من هوا عطر تنش, از گل زمین, پیراهنش از گل بنفشه, گیسش از بارون طبیعت, دامنش از گل عزیزکم ببخش که شبا موقع خواب اذیتت میکنم .آخه فقط به پشت میتونم بخوابم .  
2 آبان 1393